برادرش مي گويد :
يكي از بهترين خاطره هايي كه از شهيد به ياد دارم اين بوده است كه در سال 1360 مادرم هميشه به سعيد مي گفت : تو بعد از پدرت كه فوت كرده سرپرست ماهستي ، سعيد نيز به مادر بزرگوارمان مي گفت : چند نفر از دوستان و همسايگان به شهادت رسيده اند و من خجالت مي كشم در چهرة مادران آنها نگاه كنم ، من نيز بايد به جبهه بروم و اگر شهيد شوم بهتر است تا در بستر بميرم
سعيد هيچوقت دروغ نمي گفت و اگر كسي غيبت مي كرد ، محفل را ترك مي كرد . شهيد والا مرتبه سعيد بردبار پس از مدتها حضور در صحنه هاي مختلف انقلاب از جمله جنگ تحميلي سرانجام در سال 1360 به فيض شهادت نائل آمد.
قسمتی از وصيت نامهشهيد سعيد بردبار
اول مادر و خواهرم هيچ ناراحتي نداشته با شيد چون من و برادران ديگرم تا نابودي صدام بايد بجنگيم نه صدام بلكه هيچ ابرقدرتي حق تجاوز به خاك وطنم را ندارد و بايد خوزستان گورستان آنها باشد. از دوستان و رفقا خواهش ميكنم ناراحت نباشند و اگر به ياري حق شهيد شدم لباسسياه بر تن نكنند بلكه جشن بگيرند و راه من و برادران ديگر را ادامه بدهند . دوستان بعد از من تقاضا ميكنم هر جا ضد انقلاب خواست توطئه اي بكند بايد سركوبكنيد تا انقلاب واسلام ما به ثمر برسد .
مگر اينهائي كه شهيد شدند بخاطر من و امثال من نجنگيدند بايد راهشان را ادامه بدهيم و پوزه صدام را به خاك و خون بكشانيم تا درس عبرتي براي كساني باشد كه ميخواهند اسلام را نابود كنند و بايد بانگ الله اكبر را سر بدهيم و با گفتن خميني رهبر بسوي دشمنان حمله كنيم و ميدانم كه به ياري حق اسلام پيروز است و صدام نابود. با عرض تشكر از دوستان همگي شما را به خداي بزرگ مي سپارم .
والسلام
سعيد بردبار
تاريخ تولد : 1344
شغل : محصل ـ بسيجي
تاريخ شهادت : 8 / 9 / 60
نحوه شهادت : تركش خمپاره
محل شهادت : بستان
محل دفن : قلعه لور
يگان اعزام كننده :بسيج سپاه پاسداران
عمليات : طريق القدس
نظرات شما عزیزان: